قدس آنلاین: پس از آنکه گمانها به سمت این میرفت که توافق طالبان و دولت افغانستان قریبالوقوع است، این گروه روز گذشته اعلام کرد دولت را به رسمیت نمیشناسد. از وقتی که دولت به شرکای بینالمللی خود اعلام کرد ۴۰۰ زندانی طالبان را برخلاف میل خود آزاد و آنها را مرتباً به عنوان افراد خطرناک برای صلح و امنیت بینالملل و کشورهای دوست معرفی کرد، طالبان این رویه را دوستانه ندانست و اعلام کرد در مذاکرات شرکت نخواهد کرد. احتمال توافق طالبان و دولت مرکزی طبیعتاً ابعاد مختلفی دارد که باید به همه آن توجه شود. در سطوح مختلف تحلیل، یک سطح تحلیل داخلی وجود دارد که شامل متغیرها و مؤلفههایی است که در حوزه داخلی افغانستان تأثیرگذار بوده و برایند قدرت بین طوایف و گروههای قومی مذهبی از یک طرف و وضعیت دولت از نظر توانمندی و قابلیتها به عنوان یک نظام سیاسی از سوی دیگر است. رقابتها و انشعابات درونی، میزان استحکام و ثبات در روابط خارجی، گرایشها و شکافهای ایدئولوژیک و هویتی، جنگ سالاران و قماندانها، همه در سطح داخلی موضوعیت دارد. ضمن اینکه در طرف مقابل هم باید همه این موارد را در مورد طالبان هم سنجید. انسجام درونی طالبان، میزان پایگاه و مشروعیت اجتماعی در داخل پشتونها و سایر گروههای قومی و مذهبی هم در سطح تحلیل داخلی برای این گروه است.
سطح دوم تحلیل، منطقهای است که باید به همه متغیرهایی که در سطح چند منطقه مرتبط با افغانستان شامل شبه قاره هند، خاورمیانه بزرگ و آسیای مرکزی مؤثر است، توجه کرد. این متغیرها شامل نقش قدرتهای منطقهای و کوچک، روابط و بلوکبندیهای قدرت در بین این کشورها، پویشهایی که در سطح اقتصادی، تجاری، ترانزیتی، انرژی و همکاریهای امنیتی وجود دارد یا ندارد و نقش و تأثیری که قدرتهای منطقهای به خصوص کشورهای همسایه در افغانستان میگذارند، میشود. سطح تحلیل بینالمللی هم در نهایت وجود دارد که در آن به پویشهای جهانی شدن در حوزه ارتباطات، فرهنگ، رسانه، اقتصاد و سیاست بینالملل پرداخته میشود. قدرتهای بزرگ، سازمانها و رژیمهای بینالمللی در این سطح دیده میشود. در نهایت نیز باید این سه سطح با هم تلفیق شده و نمیتوان به تنهایی و بدون لحاظ کردن سطوح تحلیلی دیگر به جمعبندی رسید. قطعاً آنچه در داخل افغانستان میگذرد، متأثر از پویشهای دو سطح دیگر و برعکس است. در واقع نباید انتظار داشت آنچه در سطح رسانهها مطرح میشود، ناظر و منعکسکننده همه ابعاد واقعیت سیاسی و اجتماعی بهخصوص در افغانستان باشد. نکته بعد این است که طالبان هیچ گاه در تمام دورههایی که مذاکره با آمریکا را دنبال میکرده، از نظر خود مبنی بر به رسمیت نشناختن دولت مرکزی کوتاه نیامده است. تنها بعضی اوقات، مطالبی خوشبینیهای موردی ایجاد میکرد. این به معنای نداشتن ارتباط و تماس نیست؛ اکنون که شما این مطالب را میخوانید، نفرات بلندپایه طالبان در هتل سرینای کابل حضور دارند و مذاکراتی را هم دنبال میکنند اما به معنای شناسایی و به رسمیت شناختن تلقی نمیشود. واژهای که طالبان برای دولت غنی به کار میبرد، اداره کابل است؛ واژه تحقیرآمیزی که یعنی این حکومت فقط اداره کابل و حومه را بر عهده داشته و نماینده تمام افغانستان نیست. بنابراین، انتظار نمیرود چنین مسئلهای به زودی حل شود؛ بهخصوص که روی زمین هم طالبان ابتکار عمل را در دست داشته و به مذاکره، احساس نیاز هم نمیکند. این گروه زمانی که روی زمین ضعیف بود، از مذاکره ابا میورزید؛ حال که به لحاظ عملیاتی در وضعیت مناسبی است که جای خود دارد. از سوی مقابل، دولت غنی هم در شراطی است که نمیتواند به راحتی به خواستههای طالبان تمکین کند و مقاومتهایی در سطوح داخلی جریان دارد. تجمیع این دو عامل خیلی ساده موجب میشود دو طرف بهانههایی برای به تأخیر انداختن مذاکرات پیدا کنند. در مجموع، هنوز توافقی شکل نگرفته و اینکه توافق به سرانجام برسد، یک امر فرسایشی و زمانبر و شکننده است و شاید تا پایان دوره ریاست جمهوری اشرف غنی نیز طول بکشد.
انتهای پیام/
نظر شما